هفته خاکستری
یکئ از متونی که بهترین توصیف را درمورد آفرینشی پوچ که مخالف جاودانگی
است ، از خالق خود گله میکند همین شعر است که به قلم توانای شهیار قنبرئ تحریر
شده است. که برای من کنایه هایش به جمعه ها رنگ دیگرئ دارد مانند ابیات پایانی
هفته خاکستری و یا این بیت : جمعه ها خون جای بارون می باره .
شنبه روز بدی بود
روز بی حوصلگی
وقت خوبی که می شد
غزلی تازه بگی
ظهر یکشنبه ی من
جدول نیمه تموم
همه خونه هاش سیاه
روی خونه جغد شوم
صفحه کهنه ی یادداشتهای من
گفت دوشنبه روز میلاد منه
اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابره ، که بارون برنه
آخ اگه بارون بزنه
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم ، از اینجا برم
اما موش خورده ، شناسنامه ی من
عصر چهارشنبه من
عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من
فصل جون سختی ما
روز پنجشنبه اومد
مثل سقاهک پیر
رونوکش یک چیکه آب
گفت به من : بگیر بگیر
جمعه حرف تاره ای برام نداشت
هرچی بود ، پیش تر از اینها گفته بود
است ، از خالق خود گله میکند همین شعر است که به قلم توانای شهیار قنبرئ تحریر
شده است. که برای من کنایه هایش به جمعه ها رنگ دیگرئ دارد مانند ابیات پایانی
هفته خاکستری و یا این بیت : جمعه ها خون جای بارون می باره .
شنبه روز بدی بود
روز بی حوصلگی
وقت خوبی که می شد
غزلی تازه بگی
ظهر یکشنبه ی من
جدول نیمه تموم
همه خونه هاش سیاه
روی خونه جغد شوم
صفحه کهنه ی یادداشتهای من
گفت دوشنبه روز میلاد منه
اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابره ، که بارون برنه
آخ اگه بارون بزنه
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم ، از اینجا برم
اما موش خورده ، شناسنامه ی من
عصر چهارشنبه من
عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من
فصل جون سختی ما
روز پنجشنبه اومد
مثل سقاهک پیر
رونوکش یک چیکه آب
گفت به من : بگیر بگیر
جمعه حرف تاره ای برام نداشت
هرچی بود ، پیش تر از اینها گفته بود
0 Comments:
Post a Comment
<< Home