Tuesday, August 24, 2004

عروسک

قطره ای چکید
نه از ارتفاع ابرها
از کنار آخرین مژه قلتید
در شیب گونه سُر خورد و از میان پرزهای صورتش ، فقط یقهء نازک پیراهنش را تر کرد
این بار دخترک کبریت فروش در شوق لباس مخملی عروسک نمی شکست
این اشک عروسک بود که حسرت آغوش گرم دخترک را همراه عمر خود به اطاق یک اشراف زاده می برد
بازوی خدا اندام سرد کبریت فروش را به آسمانها همراهی میکرد
دخترک دستش را از روی شیشهء ویترین مغازه برداشت اما رد پای آخرین گرمای بدنش روی آن جامانده بود و این تنها یادگاری است که برای عروسک می ماند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

 

My Photo
Name:
Location: Mashhad, Iran

Don't look back...

 

 

© Copyright October 2006 by Alireza Vazirian Sani                                    Best Resolution :  1024 X 768