Tuesday, November 02, 2004

خواب

پشت ویترین پر از قلم و خوکاره با جوهرای خوش رنگ
این طرف ویترین پر از چشم
روی هر خودکار یک برچشب با یک سری عدد بی ربط
پشت چشما یک عالمه فکر
اما تا وقتی که این شیشهء بزرگ این وسط زندس هیچی نوشته نمیشه
یک نفر خم میشه تا سنگی رو از روی زمین برداره
اما کجاست روحانیتی که خونشو حلال کنه؟
خدا این بار هم به منافع فروشنده نظری میندازه تا سهم خمس و ذکاتش بیشتر بشه
هیچ دستی حکم اعدام رو اجرا نمیکنه
چشم ها بسته میشن و دوباره همه چیز نوشته نمیشه


بی ربط : چند شبیه که به فاصله چند دقیقه از خواب میپرم. همش احساس میکنم دارم از یک ارتفاع پرت میشم. انقد به سقف خیره شدم که بیشتر گچاش ریخته. بازهم باید کفشامو بپوشم بزنم بیرون تا صبح بشه ، مثل دیشب. اما هنوز به خواب فردا شب امیدوارم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

 

My Photo
Name:
Location: Mashhad, Iran

Don't look back...

 

 

© Copyright October 2006 by Alireza Vazirian Sani                                    Best Resolution :  1024 X 768