Thursday, November 04, 2004

نوش

با کلی اصرار قبول کرد که یک چیزی واسه همه بخونه. به زحمت از جاش بلند شد تا روی صندلی وسطی بشینه. امشب گیتارش از همیشه سنگین تر شده بود. هر کی یک چیزی پیشنهاد میکرد. اما اون اونقد خورده بود که هیچ شعری یادش نمیومد. همه چیزو سپرده بود به انگشتاش و بدون اینکه چیزی بشنوه فقط نت هارو اجرا میکرد. پنجه هاش هیچ وقت اشتباه نمی کردن حتی وقتائی که از این هم خراب تر می شد. دوباره مجلس گرم شده بود. گروه های دونفری وسط سالن داشت زیادتر می شد و دوروبر ساز ، خلوت تر. دیگه کسی به چشمای نیمه باز نوازنده توجهی نداشت و فقط صدای موسیقی اون نشونهء وحودش توی جمع بود. بین اون همه آدم تنهائی رو احساس کرد. گیتارو کنار گذاشت. هیچکس متوجه سکوتش نشد. آخه صدای ضبط چشمای همه رو کور کرده بود. دوباره رفت کنار میز تا یکبار دیگه پیکشو پر کنه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

 

My Photo
Name:
Location: Mashhad, Iran

Don't look back...

 

 

© Copyright October 2006 by Alireza Vazirian Sani                                    Best Resolution :  1024 X 768