برگ
خیلی آروم از همه چیز جدا شد و توی باد شروع به رقصیدن کرد. رقصید و رقصید تا به کفپوش نارنجی رنگ زمین رسید و یواش میون اونای دیگه دراز کشید. شکوه پائیز کامل شد. سرمو بلند کردم تا تماشای چرخیدن باقیهء خواهر و برادراشو از دست ندم. وقتی متوجه شدم اون آخرین برگ درخت بود از خودم بدم اومد که حاظر شدم از مرگشون لذت ببرم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home