Monday, November 29, 2004

تولد جدید

اون رفت
چون پاک پاک بود
چون مال این دیار نبود
وابسته به این مکان و زمان نبود
به خاطر همین بود که همه قید و بند ها رو
کنار زد و هر چیزی رو که توی این دنیا داشت ترک کرد و رفت
درست که رفت ولی رفتن اون رفتن به معنایی که ما می شناسیم نبود
بلکه
.... تولد جدید


پاورقی : امیر جون سلام! دلم ، نه ، دلمون برات خیلی تنگ شده ، خودت که بهتر می دونی. میبینی عسل چجوری بهت میگه داداشم
تو خیلی زود رفتی ولی میدونیم که همونجا هم سرحالو خوشحال و تپلی. آخه مگه میشه تو نخندی. راستی اونوریا خوبن؟ به همه سلام برسون ، هم به بابائی هم به دائی اکبر. میشه امشب هم بیائی به خوابم؟

به قول مجتبی تولدت مبارک
پاورقی : اشک

پاورقی : این متنو یک دوست عزیز از من خواسته تا امشب براتون آپ کنم. خودش حتما میاد تا داستانشو برای شما تعریف کنه که فک میکنم من گفتم
میدونم یک نفر منتظر خوندن این متن توی این صفحه اس. چون مجتبی یا همون مسعود خودمون از چهار ماه پیش این شبو رزرو کرده بود و از اونجائی که تقارن زمانی جالبی با متنی که امشب می خواستم بنویسم داره فقط اینو اضافه میکنم که چهار سال پیش ، توی یک شبی مثل دیشب ، ما یک امیر داشتیم.... که هنوز هم دوسش داریم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

 

My Photo
Name:
Location: Mashhad, Iran

Don't look back...

 

 

© Copyright October 2006 by Alireza Vazirian Sani                                    Best Resolution :  1024 X 768