فواره
توی باغ یک راه کوچیک سنگچین می رفت تا اون وسط وسطا. پشت درختای بلند. اونجا یک حیاط بود برای بازی کردن. یک حوض گرد و کوچولو هم داشت که خیلی دلم میخواست دورش بدوام. اما هیچ بچه ای اونطرفا پیداش نمی شد. آخه فوارهء وسطش به جای آب ، دائما خون بالا میاورد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home