کاناپه
مثل همیشه وقتی کلیدو میندازی و درو باز می کنی ، ساعت از دو و نیم گذشته. همون خستگی دیروزی رو دوباره با خودت می یاری خونه. مثل همیشه کیفتو میندازی روی میز ، مثل همیشه با کفش میای تو و مثل همیشه ولو میشی روی کاناپه. سرتو تکیه میدی به پشتی و با بی حوصلگی به همون گوشهء دیروزی سقف خیره میشی. یک چیزی توی سرت تکون می خوره و میخوای که مثل همیشه نری لباساتو دربیاری ، دوش بگیری و فکری واسه نهار بکنی... اینبار از جات بلند میشی و بدون اینکه از کسی بترسی سیگارتو همونجا توی حال روشن میکنی. موقع بیرون رفتن کفشاتو درمیاری تا برخلاف همیشه پابرهنه بری پیاده روی ، آخه واسه من سنگ فرش هر خیابان از طلاست
0 Comments:
Post a Comment
<< Home