شبانه
به صبح می رسد ستاره بازیِ من
و تمام اندوخته هایم
در غروب ماهِ از گچ تراشیده شده
مثل همیشه ساکت و بی فریاد
برای رهائی از روزمرگی
دست و پا می زند
ای کاش این جزیره غرق نمی شد
ای کاش تمام بستنی من آب نمی شد
و تمام اندوخته هایم
در غروب ماهِ از گچ تراشیده شده
مثل همیشه ساکت و بی فریاد
برای رهائی از روزمرگی
دست و پا می زند
ای کاش این جزیره غرق نمی شد
ای کاش تمام بستنی من آب نمی شد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home