گربه در معبد
در روزگاران دور در یک معبد قدیمی استاد بزرگی بود که اندیشه های نوینی را درس می داد. در معبد گربع ای بود که به هنگام درس دادن استاد سروصدا میکرد و هواس شاگردان را پرت می کرد
استاد از دست گربه عصبانی شد و دستور داد تا هروقت کلاس تشکیل می شود ، گربه را زندانی کنند. چند سال بعد استاد درگذشت ولی گربه همچنان در طول جلسات استادان دیگر زندانی میشد. بعد از مدتی گربه هم مرد. مریدان استاد بزرگ گربه دیگری را گرفتند و به هنگام درس اساتید معبد آن را در قفس زندانی کردند...ا
قرنها گذشت و نسلهای بعدی درباره تاثیر زندانی کردن گربه ها بر تمرکز دانشجویان ، رساله ها نوشتند...ا
پاورقی : منبع : کتاب نشان لیاقت عشق - داستانهائی کوتاه از نویسندگلن ناشناس
پاورقی تر : این کتابو آرش داده ولی خیلی زود پس میگیره. بازم ازش مینویسم واسه اونائی که ندارنش
استاد از دست گربه عصبانی شد و دستور داد تا هروقت کلاس تشکیل می شود ، گربه را زندانی کنند. چند سال بعد استاد درگذشت ولی گربه همچنان در طول جلسات استادان دیگر زندانی میشد. بعد از مدتی گربه هم مرد. مریدان استاد بزرگ گربه دیگری را گرفتند و به هنگام درس اساتید معبد آن را در قفس زندانی کردند...ا
قرنها گذشت و نسلهای بعدی درباره تاثیر زندانی کردن گربه ها بر تمرکز دانشجویان ، رساله ها نوشتند...ا
پاورقی : منبع : کتاب نشان لیاقت عشق - داستانهائی کوتاه از نویسندگلن ناشناس
پاورقی تر : این کتابو آرش داده ولی خیلی زود پس میگیره. بازم ازش مینویسم واسه اونائی که ندارنش
0 Comments:
Post a Comment
<< Home