Friday, June 01, 2007

□ 3

و در آنجا درختی هست
و خانم درخت پسربچه ای را دوست دارد
و پسربچه هر روز به آنجا می آید
و برگ های خانم درخت را جمع می کند
و با آنها تاجی میسازد و پادشاه جنگل را بازی می کند
و کم کم هوا سرد می شود
و کم کم خانم درخت به خواب زمستانی فرو می رود
وقتی که خانم درخت دوباره از خواب بر می خیزد
روی پوست خود چیزی را حس می کند
و پسر بچه ، پوست خانم درخت را به اندازه یک قلب خراش داده است.

پاورقی : توی خواب یکی بهم گفت که خدا شما رو واسه من فرستاده

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

 

My Photo
Name:
Location: Mashhad, Iran

Don't look back...

 

 

© Copyright October 2006 by Alireza Vazirian Sani                                    Best Resolution :  1024 X 768