Thursday, July 26, 2007

□ 31

و در آنجا درختی هست
و خانم درخت پسربچه ای را دوست دارد
و پسربچه هر روز به آنجا می آید
و برگ های خانم درخت را جمع می کند
و با آنها تاجی میسازد و پادشاه جنگل را بازی می کند
و وقتی که به خانه می رود
شباهت عجیبی بین بازیهایش با خانم درخت و رفتار مادرش هنگام به خانه آمدن پدرش می بیند
و وقتی مادرش به پدرش می گوید که او را دوست دارد ، پسر بچه از هر دوی آنها می پرسد که آیا امکان دارد پسر بچه ای عاشق خانم درختی شود؟
و پدر و مادرش هر روز به او می خندند و او را می بوسند
و پسر بچه مجدانه سوالش را تکرار می کند
آیا امکان دارد پسر بچه ای عاشق خانم درختی شود؟
پاورقی : خوندماق

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

are . chera emkan nadare
etefaghan manam bache boodam asheghe balesham boodam. alanam ye joorayi hanooz hastam
derakht ke mojoode zendeam has, pas mishe

Friday, July 27, 2007 12:16:00 AM  
Blogger Alireza Vazirian Sani said...

mage alan bozorg shodi...? ;D

Friday, July 27, 2007 1:19:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

naaaaaaaaaaaaaaaaa . hanuz koochkooloooyam

Friday, July 27, 2007 1:43:00 PM  
Blogger Alireza Vazirian Sani said...

Akheeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeey.... naaaaaziiiiii...! ;D

Saturday, July 28, 2007 12:32:00 AM  

Post a Comment

<< Home

 

My Photo
Name:
Location: Mashhad, Iran

Don't look back...

 

 

© Copyright October 2006 by Alireza Vazirian Sani                                    Best Resolution :  1024 X 768