Thursday, March 31, 2005
و چقدر سردرد داشتن در لابی هتل با کلاس است. گارسون را صدا می زنی و سفارش یک مسکن می دهی. او خودش می داند که چگونه همه را متوجه شما کند
Tuesday, March 29, 2005بغلاوه یک
حتی بی تو هم دریا برایم مهربانی می کند. دیگر نگران بازگشتت نیستم که می دانم بالهای سپیدت را در افسانهء اکاروس قربانی کردی. خودت روزی خواهی فهمید که اگر به یک ستارهء کم فروغ قانع بودی هیچگاه برای نرسیدن به خورشید عجله نمی کردی
پاورقی : در روز تولدم هیچکس به دنیا نیامد پاورقی تر : در روز تولدم دیگر عاشق نبودم پاورقی ترین : من تمام روز را خواب می دیدم بچه ها مرسی : از اونائی که واسه تولدم تبریک فرستادن با یک سبد آرزوهای خوب و بزرگ که سال نو رو هم میگرفت تو بقلش .... ااااا .... بووووووووووووووووووووووووووووووووس Wednesday, March 23, 2005Friday, March 18, 2005رد سوختگی 4شنبه سوری روی آسفالت
چرا اگه توی یک کافی شاپ گرون قیمت بشینی و سفارش یک ظرف بزرگ پفک بدی همه بهت می خندن؟
Tuesday, March 15, 2005از اون لحاظ
می دونستی خانم هابیشام شایعه کرده که پردهء تمام اتاقارو کشیده بوده و هیچ چراغی رو روشن نمی کرده ، تا کسی توی اون چند سال متوجه نشه که اون توی خونه نیس
Wednesday, March 09, 2005شب
نفس بکش
خوب نفس بکش تمام ذراتش را به ذهن بسپار این بوی سکوتی ست که به غیر از روی همین صندلی ، هیچ کجای دیگر در این چزیرهء غرق شده به مشام نمی رسد Saturday, March 05, 2005اگه گفتی
مرغ حیاط پشتیهء ما
همان که همیشه ته ماندهء سفره امان را می خورد از دیشب گم شده است به دلم افتاده است خانهء همسایه ضیافت دارد وکسی هست در آن جمع که از دیدن من بی زار است اما شنیدم از میان آن همه هیاهو که از روی میز شام آن مرغ مرا می خواند و کمک می طلبد Thursday, March 03, 2005Tuesday, March 01, 2005 |
Links
Archives
|
© Copyright October 2006 by Alireza Vazirian Sani Best Resolution : 1024 X 768 |