آخ اگه بارون بزنه
نمی دونی که چقد دلم می خواست
یک دونه اسپری ِ رنگ طلایی بردارم
روی ابرا
دوتا نقطه
یک دونه دی بکشم
یعنی ممکنه یک روز هم تو حیاط خونمون
بارون طلایی رنگی بباره؟
Friday, October 14, 2005آخ اگه بارون بزنه
همین الان توی آسمون بودم
نمی دونی که چقد دلم می خواست یک دونه اسپری ِ رنگ طلایی بردارم روی ابرا دوتا نقطه یک دونه دی بکشم یعنی ممکنه یک روز هم تو حیاط خونمون بارون طلایی رنگی بباره؟ Monday, October 10, 2005پاییز / باغ منآسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین ِ سرد ِ نمناکش باغ بی برگی روز و شب تنهاست با سکوتِ پاکِ غمناکش سازِ او باران ، سرودش باد جامه اش شولای ِ عریانی ست ور جز اینش جامه ای باید بافته بس شعلهء زر تار ِ پودش باد گو بروید ، یا نروید ، هر که در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد باغ بان و رهگذاری نیست باغ ِ نومیدان چشم در راهِ بهاری نیست گر زچشمش پرتو ِ گرمی نمی تابد ور به رویش برگِ لبخندی نمی روید باغ ِ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟ داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوتِ پستِ خاک می گوید باغ ِ بی برگی خنده اش خونی است اشک آمیز جاودان بر اسبِ یال افشان ِ زردش می چمد در آن پادشاه فصلها ، پاییز پاورقی : مهدی اخوان ثالث ( م.امید ) مجموعه زمستان پاورقی تر : دلم می خواست پاییز باشم Sunday, October 02, 2005دوست منای دوستِ من ، من آن نیستم که می نمایم |
Links
Archives
|
© Copyright October 2006 by Alireza Vazirian Sani Best Resolution : 1024 X 768 |